حقیقت ابرگونة جسم و ارتباطِ آن با ذرات بالفعلِ بینهایت
دریافت دقیق حقیقتِ ابرگونة جسم، به درک صحیح دو مبحث «ذرات زیراتمی و میکروسکوپیک» و «مسئله بینهایت از لحاظ هستیشناختی» باز میگردد. همچنین این امر به کشفیات و یافتههای علوم تجربی وابسته است، که بدون توجه به آن یافتهها و بدون بررسی مسائل ناظر به هستیشناسی آنها، نمیتوان اسرار عمیق و نهفته در ذرات و حقیقت جسم را بازخوانی و بازاندیشی کرد. بر این اساس، رویکرد نوین دربارة حقیقت جوهری ماده و جسم را به گونهای دقیقتر بررسی میکنیم.
حقیقت جسم، از منظر قرآن و رهاوردهای دانش فیزیک، «ابرگونة سیال» است. همچنین تعریف جسم به «ابرگونگی و سیالیت»، از برخی آیات قرآنی نظیر آیة «وَتَرَی الجِبَالَ تَحسَبُهَا جَامِدَةً وَ هِیَ تَمُرُّمَرّ السَّحَابِ» (نمل: 88) و رهاوردهای فیزیکی الهام گرفته شده، مهمترین و گویاترین شاهد عینی آن نیز عکسهای ظاهر شده از آشکارسازهای ذرات زیراتمی، است.
در این تعریف دو رکن اساسی تعبیه شده است یکی ابرگونگی و دیگری سیالیت.
الف) ابرگونگی
ـ ابرگونگی اجسام با نگرش قرآنی
ابرگونگی خاصیتِ ذاتی جسم است، یعنی جسم به عنوان جوهری تحقق یافته در عالم خارج، به طور سحابی و ابرگونه متحقق میگردد، نه به صورت صلب و سخت. این ابرگونگی با تعابیر گوناگونی در کلام خداوند و بزرگان دین آمده است که احتمالاً همه بر یک حقیقت واحد اشاره دارند.
این حقیقت را میتوان از آیات قرآنی مثل : «نور: 43»، «فصلت: 11»، «دخان:10» و احادی ولایی نظیر: «حدیث اهل شام»[49]، «حدیث من ولد فی الاسلام»[50]، «خبر اهلیلجة از مفضل بن عمر دربارة توحید»[51] و دیگر معارف موجود در این زمینه بازخوانی کرده و به اسرار خلقت عالم ماده باز یافت.
این ابرگونگی در حقیقت، همان جنبة لطافت و انعطاف عالم اجسام است، یعنی اساسیترین و بنیادیترین خاصیت ذاتی جسم نجارگونه، دودگونه و ابرگونگی است که عامل لطافت ذات جسم بوده و جسم را تا حد امری مجرد، بی بعد، و قابل نفوذ پیش میبرد. از این رو، خاصیت ذرهای آن در هر موقعیتی که باشد موهومی بوده و ناشی از خطای دید ما انسانها است. تجزیة اجسام در عالم خارج (علاوه بر وهم و عقل) به ذرات ریز و ریزتر آن هم به ذرات تشکیل دهندة جرمدار (نه ذرات با تقسیم اعتباری)، تا هر مقداری که در تصور آدمی بگنجد ادامه یافته و بلکه پا فراتر از تصور و تعقل آدمی گذارده، حریم بینهایت را در هم مینوردد، که در این صورت، دیگر ذره معنا و حقیقتی ندارد. حتی همة ذراتی که به ظاهر پایدار و بنیادی بوده، عمری تقریباً ابدی (یعنی بسیار زیادتر از آنکه بتوان با پیشرفتهترین محاسبهگرها آنرا محاسبه کرد) دارند، و به زعم بسیاری از فیزیکدانان غیرقابل تجزیهاند، متشکل از بینهایت ذرة ریز بوده و قابل تجزیهاند، اگر چه امروزه با همة پیشرفتی که در علم و تکنولوژی در دست داریم نتوانیم به این امر نائل آییم. فراتر از این ذرات، ذراتی از گروه سوم نیز وجود دارند که در بازههای زمانیِ تقریباً با اعشاری از میلیاردیم ثانیه متولد و تبدیل به انرژی و یا ذراتِ دیگر میشوند، همین ذرات نیز در عالم بسیار ریز خود بینهایت ذره در درون خود داشته و در نهایت، پا در ابرگونگی دارند. بالاخره ابرگونگی خاصیتی ذاتی برای اجسام است و ذره جز توهم و خطای دید، چیزی نیست.
به صراحت باید گفت که امروزه دیگر اندیشة ذرات بنیادی از دو جهت برچیدنی است:
1. ذره بیمعنا و بیمصداق است و هر چه در عالم میکروسکوپیک وجود دارد حقیقتی ابرگونه است نه ذرات نشکن و سخت.
2. بنیادی در صورتی صفت یک ذره است که آن ذره غیرقابل تجزیه باشد در حالی که با توجه به خاصیت ذاتیِ ابرگونگی در جسم و شکلگیری تمام ذرات عالم از بینهایت ذرة ریز (آن هم با خاصیت ابرگونگی نه ذرهای) مانع از تحقق چنین ذراتی است.
شایدبتواناینابرگونگیرابه خواص موجی، مخصوصاً امواج ماکروویو(Macrowave)و الکترومغناطیس(Electromagnetis Wave)، در مبحث انرژی نیز بسط داده و به صورت متعامل، تبیین جدیدی از هر دو مبحث ارائه نمود.
آنچه که در ریاضیات و علوم جدید از منفی بینهایت، عالم بسیار کوچکترها، عالم ماکروسکوپیک، ساختار ابرگونة ساختمان اتم و ... بحث میشود، همه و همه رهگذر و منطقی برای فهم و تبیین چنین حقیقتی از عالم اجسام هستند.
ـ ابرگونگی اجسام با نگرش علمی ـ فیزیکی:
شواهد عینی در دست است که تحقق برگونة حقیقت جسم را تأیید و تأکید میکند. برخی از این شواهد بدین شرح است:
1. تصویر عکسبرداری شده از ساختمان اتم: میدانیم که اگر مقداری آتش را در درون آتشگردان قرار داده و آنرا با سرعت بسیار زیادی بچرخانیم، حلقهای آتشین نمایان میشود که حقیقتی کاملاً لطیف داشته و به هر یک از صفات سهگانة مذکور متصف است (بخارگونه، دودگونه و ابرگونه) و اگر دست و یا وسیلة دیگری را از میان آن نوار حلقهای آتشین بگذرانیم به راحتی میگذرد. ولی این حلقه زاییدة یک جسم سوزان است که اصلاً نمیتوان آنرا دیده مکان، زمان و خصوصیات دیگرِ مربوط به موقعیت آنرا تشخیص داده و پیشگویی کرد.
با توجه به تصویر چنین مثالی بسیار واضح و روشن؛ موقعیت ذرات زیراتمی در درون یک اتم نیز دقیقاً به همین شکل است، یعنی فضای درونی یک اتم که الکترونها در آن فضا به دور هسته میگردند کاملاً ابرگونه و مثل تودة ابر دیده میشود و به هیچ عنوانی نمیشود در آن فضا موقعیت اتم و خصوصیات مربوط به آنرا تشخیص داده و پیشگویی کرد. نظریة معروف «عدم قطعیت» که از سوی فیزیکدان معروف آلمانی، ورنر هایزنبرگ ارایه شد دقیقاً بیانگر همین خاصیت در اتم و نحوة وجود الکترونها در درون آن است. این خصوصیت نه یک نظریة ریاضی و نه یک تئوری، بلکه بیان حقیقتی خارجی بود که توسط هایزنبرگ ارایه و تبیین شد. تمامی عکسبرداریهای آشکار شده در آشکارسازها و دستگاههای شتابدهندة اتمی؛ این مطلب را، تقریباً در مورد همة ذرات زیراتمی بازگو کرده و به خوبی نشان میدهند.[52]
2. شاهد و نمونة دیگر برای بینهایت اجزای بالفعل و خاصیت ابرگونگیِ حاصل از تراکم این اجزاء در جسم، ظهور میکروسکوپهای الکترونی است. با ظهور این میکروسکوپها، ضریب دید بشر از جهان بسیار بسیار کوچکترها، به نحو چشمگیری افزایش و شدت یافت، به طوری که اگر دیروز، پاستور و امثال او به سختی میتوانستند پس از سالها تلاشهای بیوقفه به کشف یک سلول، میکرب، ویروس، انگل و سایر ذرات ریز و میکروسکوپیک نایل آیند، امروزه عمل مشاهدة ذراتِ ریز و موجودات میکروسکوپیک با دقتها و بزرگنماییهای فوقالعاده زیادی انجامپذیر شده است. این مشاهدهپذیری تا حدی پیشرفته است که دانشمندان اندازههای مولکولها و ذرات را با دقت بسیار بالایی مشاهده و محاسبه میکنند. مثلاً اندازة یک مولکول از یک هزارم تا حدود ده میلیونیم، به تناسب نوع ملکول متغیر است، و ذرات بسیار کوچک زیراتمی و زیرمولکولی مثل «DNA»را میتوان اندازهگیری کرده، خاصیتهای طبیعی و وراثتی آنها را کشف نموده و حتی رمز سلولهای وراثتی را دستکاری کرد. به عنوان مثال ، میتوان از میکروسکوپی سخن گفت که قادر است یک سلول و مولکول را با بزرگنمایی فوقالعاده دقیق به ترتیب زیر بزرگ کرده و از ذرات موجود و فعال در درون آن عکسبرداری کرده و انسان را به دیدن آنها نایل گرداند:
یک سلول را چهل هزار برابر بزرگ کرده و ذرات بیشمار درون آنرا با وضوح نمایان میسازد و شما قادر هستید یکی از ذرات را به دلخواه خود مشخص کرده و عدسی میکروسکوپ را روی آن متمرکز کنید، دستگاه روی آن ذره متمرکز شده، آنرا چهل هزار برابر بزرگ نموده، و ذرات بیشمار درون آنرا نمایان میسازد؛ به همین ترتیب، دوباره یکی از ذرات درون آن ذره را انتخاب کرده و چهل هزار برابر بزرگ میکند، و این عمل تا پنج یا شش بار به ترتیب تکرار میشود و تازه این از اولین گامهای پیش روی در عرصة تکنولوژی ذرهشناسی و میکروسکوپی است. حال اگر این بزرگنمایی را به صورت عددی زیر نمایش دهیم:
6یا5 40000 (چهل هزار به توان پنج یا شش، و بتوانیم تعداد ذرات بیشمار درون هر مرحله را با دستگاههای ویژه به شمارش آوریم، و به علاوه توان سلسلة بزرگنمایی را بالا و بالاتر ببریم، با چه نوع وجود و موجوداتی روبهرو خواهیم بود؟ به طور قطع جهان بسیار کوچکترها بسیار عمیقتر و وسیعتر از این است که بتوان به سادگی از آن سخن گفته و تجزیة ذرات را امری بالقوه به شمار آورد. همچنین کاملاً بدیهی است که این ذرات در زیر ذرهبینِ چنین میکروسکوپهایی، نه تنها حاصل از عمل تقسیم و تجزیة دستگاه نمیباشند بلکه دستگاه مذکور فقط قابلیت مشاهدة عالمی فعال را اندرون جسم را به نمایش میگذارد، یعنی ذرات درون جسم ذرات بالفعل هستند نه بالقوه.
نمونة دیگری از این میکروسکوپها که در صنعت «نانوتکنولوژی» جایگاه ویژهای دارد، ذرات زیراتمی را با بزرگنمایی بسیار بالایی در اولین مرحله تا 9ـ10 میلیمتر بزرگ و آشکار میسازد، به وسیلة این میکروسکوپها، دانشمندان توانستهاند تصاویر بسیار واضح و شفافی از حالت تودههای ابرگونهای ذراتِ زیراتمی در مواد مختلف مثل طلا، کربن، جیوه و ... تهیه نمایند.[53]
حتی نظریات تجربه شده، حاکی از وجود چنین خاصیتی در مواد رادیواکتیوی و نیز تشعشعات آن مواد میباشد که در دستگاه مخصوصی به نام «اتاقک ابر» و در زیر ذرهبین میکروسکوپهای الکترونی آشکار شده است.[54]
3. مسئلة بسیار مهم و قابل توجهی که ارتباط کاملاً تنگاتنگ و کاربردی (یا راهبردی) با مسئلة ابرگونگی حقیقت جسم دارد، مسئلة هیپنوتیزم و برخی از امور خارقالعادة اشخاصی نظیر دیوید کاپرفیل و دیگران است. مثلاً دیوید کاپرفیل شخصی است که طی چهار، پنج ساعت از عرض و درون دیوار چین گذشت. سؤال این است که چگونه امکانپذیر است، یک جسم از درون یک جسم دیگر (هر دو جامد باشند) بگذرد در حالیکه هیچ آسیب و مشکلی به هیچ یک از آن دو وارد نیاید؟ باید پاسخ این سؤال را، در خاصیت ابرگونگی، و قابلیت نفوذ و انعطاف ذات و حقیقت جسم جستجو نمود. (طرح دقیق این بحث را به فرصتی مناسب واگذاریم.)
4. نمونه و شاهد دیگر برای وجود بالفعل و حقیقی این خاصیت در عالم زیر اتمی، ظهور صنعت نانوتکنولوژی است. همانگونه که اشاره شد، صنعت نانوتکنولوژی قابلیتهای فراوانی را در مقابل دانشمندان قرار داده است که میتوانند با استفاده از این تواناییها به اعمال اجسام نفوذ کرده و حتی در درون ذرات ابرگونة آن دخل تصرف کنند.
ب) سیالیت (سیال بودن)
سیالیت، خاصیت ذاتی و منحصر در ذرات جسم نیست یعنی حرکت به هیچ نحوی با ذات ماهوی جسم مرتبط نیست. بدین شرح که: جسم در ذرات ماهوی خود وابسته به حرکت نیست، و حرکت نیز نه جزء تحققی جسم است، نه شرط تحقق جسم و نه لازمة ماهیت جسم، و نه لازمة وجود خارجی جسم.
با توجه به مطالب پیش گفته، جسم پا در ماوراء ماده به معنی مشهور آن، دارد؛ یعنی مادة مشهور اعتباری بوده و اساساً یک تلقی اشتباه و نادرست از وجود خارجیِ جسم به شمار میرود؛ آنچه در خارج به صورت جوهری تحقق دارد جسم ابرگونهای است که ذاتاً سیال نبوده و در تحقق جوهری خود نیازمند حرکت نیست، بلکه اولاً و بالذات به طور ابرگونه، و راکد و ساکن تحقق مییابد و در واپسین مراحل تحقق جوهریِ خود، از جوهر انرژی متأثر شده، به سیلان افتاده و خاصیتهای جوهری و عرضی به خود میگیرد، خاصیتهایی مثل حرکت، صورت ابعادی، شتاب و سرعت در حرکت، و... . با چنین خاصیت جوهری که جسم دارا است برخی از مباحث عمیق و بسیار پیچیدة حکمت صدرایی، بهتر و منطقیتر، و فراتر از آن، واقع بینانهتر و هستیشناسانه ارزیابی شده و تبیین میشوند، مباحثی مثل علم حق تعالی به عالم ماده، قضیة «جسمانیه الحدوث و روحانیة البقاء» مربوط به روح، بستر ارواح نامی در جوهر جسم، و... . به هر حال، افقهای بلند و والایی که از این رهیافت به روی هستیپژوهان حکمت صدرایی و مخصوصاً حکمت نوصدرایی گشوده میشود کاملاً مبنایی و بسیار گسترده است، که یکی از این رهآوردها و افقهای نورانی «علم حق تعالی به عالم ماده» است که نگارنده در مقاله ای مجزا ارایه نموده است.
ـ چگونگی تسلط و فائق آمدن انسان بر ابرگونگی: مهمترین مسئلهای که باقی میماند، تسخیر و تحت اراده آوردن یک چنین خاصیتی از جسم است. یعنی، آیا ممکن است که انسان علاوه بر مشاهدة خاصیت ابرگونگی در ذات و درون جسم، به این روند احاطه یافته، و با تسخیر ساز و کار آن، به اعماق و کرانههای عالم مادی راه یابد؟ و یا از این خاصیت در مسیر اهداف و اغراض کمال جویانة خویش، کمال استفاده را ببرد؟ یا نه؟ پاسخ به این سؤال اندکی پیچیده به نظر میرسد، اما با توجه به موارد بررسی شده از علوم جدید، بخشی از جواب سؤال روشن است.
روند غلبه انسان به ساز و کار ابرگونگی ماده، دارای مراتب شدید و ضعیفی است بدین توضیح که مشاهده و دست بردن در عالم ذرات پایینترین مرتبة آن است و نفوذ به درون اشیای مادی با استفاده از این ویژگیِ قابل دسترسی، مرتبهای قویتر از آن (مثل، مثال کاپرفیل و گذر از دیوار چین)، مرتبة قویتر از این مراتب را باید در برخی از کارهای خارقالعادة مرتاضان جستجو کرد؛ و فوق این مراتب فقط در سایهسارِ تعالیم و معارف شرع مقدس اسلام یافت میشود (نظیر طیالارض، تجرد روح، تصرف در امور مادی توسط تربیت یافتگان مکتب انسانساز نبوی و علوی).